یادداشت های یک پسر



شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش

که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش

سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش

مذاق حرص و آز ای دل بشو از تلخ و از شورش

بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمن

به لعب زهره چنگی و مریخ سلحشورش

کمند صید بهرامی بیفکن جام جم بردار

که من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورش

بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایم

به شرط آن که ننمایی به کج طبعان دل کورش

نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست

سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش

کمان ابروی جانان نمی‌پیچد سر از حافظ

ولیکن خنده می‌آید بدین بازوی بی زورش


#حافظ


تبلیغات

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خلاصه کتاب راهنمای بکارگیری استاندارد حسابداری شماره ۱۱ تنهای خفته dl Yeni Türk haberleri معرفی کالا و خدمات بهداشتی و درمانی پاساژ اینترنتی ترافیک |فروشگاه لوازم یدکی موتور سیکلت|میهن یدک امور مالیاتی پاسارگاد شهر زیتونی دانلود کتاب مرجان جادو pdf تجهیزات ساختمان